به نام خدا لا حول و لا قوة الا بالله


سلام به کلبه ی کوچیک ما خوش اومدید


باهاش رفت و آمد دارم تقریبا باهام میشینه و از درد و دلاش میگه از غصه هاش میگه سعی می کنم سنگ صبورش باشم الکی بهش امید واهی ندم الکی بهش ترحم نکنم کلا از ترحم کردن بدم میاد اصلا من کیم که بخوام به کسی ترحم کنم منی که نیاز به رحم اون بالایی دارم بهش ترحم نمیکنم با وجود اینکه مشکل داره شاید از دید مردم ولی رفته مدرک تربیت مربیگری گرفته به بچه ها علاقه شدیدی داره اما خوب این روزا همه دنبال ژست و فیاقه ان کی میاد به اون کار بده حالا هر چقدر هم به بچه ها علاقه داشته باشه دلش بخواد تمام وقتشو با بچه ها بگذرونه کی بهش کار میده بهم میگفت من میدونم هیچ وقت شاید ازدواج نکنم ولی من عاشق بچه هام دلم میخواد برم مهد کودک برای بچه های مردم مادری کنم.

 اما خب دنیا همیشه اونطور که ما میخوایم نیست گاهی بهش امید میدم که خب حالا اونجا نبود یه جای دیگه اما بعضی وقت ها واقعیتو بهش یادآوری میکنم شاید دلش بشکنه اما بهتر از امید الکیه به نظرم امید الکی مثل سرابه الکی به آدم تشنه ای بگی اونجا آبه بدو تا بهش برسی طرف با ولع بدوئه اما خبری از آب نیست البته امید دادن خوبه اما خب گاهی باید آدم طرفو به خودش بیاره بهش از واقعیت ها بگه بهش میگم عزیزم خب بالاخره دنیا اینجوریه آدمها عقلشون به چشمشونه همه دنبال ظاهری آراسته اند خب معلومه کسی نمیاد به تو کار بده اما با حرف من بغض میکنه از بغضش از خودم بدم میاد که چقدر بی رحمم چه راحت بهش گفتم اما وقتی به فکر این می افتم که دوست اونیه که بگریونه یه کم آروم میشم بغضشو جمع می کنه مشغول کارای دیگه میشه مثلا اینترنتو روشن میکنه و وب گردی میکنه یه کم صدامو صاف می کنم و بهش میگم آخه عزیزم تقصیر اونا هم نیست مادر و پدرایی که بچه هاشونو میارن اگر بدونن تو مربیشونی ناراحت میشن مردم عقلشون به چشمشونه نگاهشو از رو گوشی برمیداره به سمتم نگاه میکنه از نگاش غم میباره میگه اما بچه های فامیل با من خوبن مثل ترانه مثل دستمو رو شونش گذاشتم و گفتم قربونت برم میدونم اما خب اونا که نمیدونن دیگه اشک از چشمش سرازیر شد انگار بغضش ترکیده بود از خودم بدم اومد سرمو پایین انداختم با صدای لرزانش گفت آخه من بهشون گفتم حداقل یه مهلت به من بدن مگه چیزی ازشون کم میشه  یه فرصت به من بدن مگه دنیا کن فی میشه خسته شدم از این دنیا از آدماش که عقلشون به چشمشونه من نمیگذرم از این مردم نمیگذرم از حرفاشون حتی نمیگذرم از شکر خدایی که بعد از دیدن من میکنن نمیگذرم ازشون گوشیمو از روی میز برداشتم و توی دستم باهاش بازی کردم و گفتم عزیزم خب اونا خدا رو شکر میکنن این که بد نیست تو باید خوشحال باشی که با دیدن تو یاد خدا می افتن خدا رو شکر می کنن دیگه به هق هق افتاده بود گفت نه نمیگذرم از الحمدلله مشکل منو یادم بیاره نمیگذرم این الحمدلله رو یواشم میتونن بگن این الحمدلله رو تو دلشونم میتونن بگن اما بلند میگن یعنی چی این الحمدلله یعنی من دیگه خدا رو شکر نکنم چون اینجوریم نه من شکر میکنم خیلی هم شکر میکنم تا نفس دارم شکر می کنم نمیزارن به آرزوم برسم نمیزارن برم تو مهد کودک کار کنم به خاطر مشکلم اما من باز هم خدا رو شکر می کنم.

تا حالا به این فکر نکرده بودم که یه الحمدلله ما یه شکر خدا گفتن ما پیش آدمی که یه مشکلی داره چقدر برای اون آدم سخت و دردناکه چقدر میتونه دلشونو بشکنه بیایم اگه کاری هم نمیتونیم براشون بکنیم لااقل با به اصطلاح شکر خدا گفتنمون دلشونو نشکنیم.


بگو یا علی تا بمونیم تا آخر یار سید علی یا علی مدد



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کمک یار مهندسین عمران شرکت دوربین مدار بسته ایمن پارسه تبریز خرید و فروش انواع نهال | نهال میوه و گردو فیلترشکن قوی و امن برای کامپیوتر مشاوره فروش،بازاريابي،تبليغات و مديريت شبکه هاي اجتماعي NUMBER ONE Kevin Cole کــــــــــافه کــتـــاب